انجام کاری که به نظر شما معنادار است عالی است – تا زمانی که زندگی شما را از بین ببرد
تضمین شغلی که به نظر شما معنادار است – کاری که فکر می کنید مهم است و ارزش مثبتی دارد – ممکن است یکی از مهمترین اهداف شغلی شما باشد.
اما انجام کاری که به آن علاقه دارید می تواند جنبه منفی داشته باشد. این می تواند منجر به قرار دادن بیش از حد احساس خود در کار شود – و بر سلامت روان و روابط شما فشار وارد کند.
افرادی که حس قوی معناداری را از کار خود می گیرند، ممکن است بیش از حد با نقش های حرفه ای خود آشنا شوند. این بدان معنی است که کار آنها منبع اصلی و گاهی تنها منبع تعریف و ارزش خود می شود: آنها هویت خود را فقط به عنوان کسی می بینند که آن کار را انجام می دهد و ارزش آنها فقط از کار ناشی می شود.
این می تواند منجر به تعهد و تعهد کاری بالا با مرزهای متخلخل بین حوزه شخصی و کاری شود. اگر این مورد برای شماست، ممکن است متوجه شوید که کار بخش قابل توجهی از زمان، توجه و انرژی شما را مصرف می کند. ممکن است متوجه شوید که ساعتهای طولانی یا نامنظم کار میکنید و شاید در تلاش باشید که ارتباط ذهنی خود را با کار قطع کنید، حتی زمانی که کار نمیکنید.
ممکن است در نهایت خواب، سرگرمی ها و روابط را قربانی کنید. و این می تواند در طول زمان اثرات ترکیبی داشته باشد. اولویت دادن به کار بر خود و بدون زمان برای بهبودی می تواند منجر به خستگی، استرس مزمن و فرسودگی شغلی شود.
کار معنادار همچنین می تواند منجر به غفلت افراد از روابط خود شود. انجام کاری که شما آن را معنادار میدانید و به اولویت بالایی تبدیل میشود، میتواند فضای کمی برای تقویت ارتباط با خانواده، دوستان و جوامع خارج از شغل باقی بگذارد. این می تواند منجر به از دست رفتن گردهمایی های اجتماعی و فراموشی نقاط عطف رابطه شود. همچنین ممکن است به معنای دادن اولویت کمتر به تعاملات روزمره با عزیزان باشد که هسته اصلی روابط شما با آنها را تشکیل می دهد.
اولویت دادن به کار بر افراد نیز می تواند اعتماد ضروری برای روابط شخصی نزدیک را تضعیف کند. عزیزان افرادی که چنین ارزش بالایی برای کار خود قائل هستند ممکن است احساس کنند نمی توانند به حضور یا در دسترس بودن احساسی خود تکیه کنند.
سازمانها ممکن است آگاهانه یا ناآگاهانه از فداکاری افرادی که کارشان را معنادار میدانند، سوء استفاده کنند. کارفرمای شما ممکن است از تعهد شما بهره ببرد و از شما انتظار داشته باشد که ساعات طولانی کار کنید، مسئولیت های بیشتری را بر عهده بگیرید یا حقوق کمتری را در مقایسه با استانداردهای بازار بپذیرید. کار معنی دار می تواند بهانه ای برای تصمیمات استراتژیک شرکت ها برای سرمایه گذاری ناکافی بر روی افراد و شرایط کاری باشد.
خود کارمندان ممکن است مایل به فداکاری باشند. اگر در شغلی کار می کنید که عمیقاً معنی دار می شوید، ممکن است شرایط بد کاری یا خواسته های غیرمنطقی را تحمل کنید. ممکن است داوطلبانه کارهای اضافی انجام دهید.
به عنوان مثال، یک معلم پرشور ممکن است داوطلبانه وظایف اضافی بدون مزد، مانند سازماندهی برنامه های بعد از مدرسه یا راهنمایی دانش آموزانی که در حال مبارزه هستند را به عهده بگیرد تا مشکلات سیستمی را به قیمت زندگی شخصی خود جبران کند. اگرچه این فداکاری ها ممکن است در ابتدا ارزشمند به نظر برسند، اما دستور العملی برای فرسودگی شغلی، رنجش و احساس بدیهی گرفته شدن هستند.
همچنین ممکن است تغییر شغل را دشوار کند. ممکن است ترک یک نقش یا سازمان را به تعویق بیندازید، یا احتمال تغییر شغل را از نظر احساسی دلهره آور بدانید. اگر حس هدف و هویت قوی از کار خود به دست آورید، تصور کردن خود در زمینه ای متفاوت می تواند چالش برانگیز باشد. اما این می تواند به معنای از دست دادن فرصت های شغلی و پرداخت در جای دیگر باشد.
انجام کار معنی دار فرصتی است تا به ارزش ها و باورهای خود اصالت داشته باشید. با گذشت زمان، هر چند، می تواند منجر به فرسایش احساس خود واقعی شما شود.
به عنوان مثال، زمانی که انتظارات یا عملکردهای محل کار با اصول اخلاقی، به ویژه در محیطهای تجاری، در تضاد هستند، پیگیری کار معنادار میتواند منجر به دوراهیهای اخلاقی شود.
برای مثال، یک مشاور پایداری ممکن است متوجه شود که تنها اقداماتی که مشتری مایل است با آنها همکاری کند، کمپینهای شستشوی سبز برای بهتر جلوه دادن شرکت است. پذیرش این قرارداد، تعهد مشاور به پایداری را در مقابل واقعیت های کار در یک محیط تجاری قرار می دهد.
در چنین موقعیتهایی، افراد ممکن است بین فداکاری و شرایط کاری خود احساس سردرگمی کنند. سرکوب ارزشهای شما میتواند منجر به احساس گناه، شرم و سرخوردگی شود، و از بین بردن معنای معنا و اعتباری که کار شما برای شما به ارمغان میآورد.
و اگر کار منبع اصلی اعتبار و شناسایی شما باشد، شکستها و شکستها میتوانند باعث پرسش شوند – نه تنها در مورد تواناییهای حرفهایتان، بلکه در مورد هدف و ارزش شخصیتان.
کار معنادار می تواند شمشیر دولبه باشد. این نیاز به مدیریت دقیق ماهیت همه مصرف کننده آن دارد. اما حفظ این تعادل ظریف بین قدرت و مشکلات کار معنادار فقط یک وظیفه برای افراد نیست. سازمان ها باید پایه ای از شرایط کاری ایجاد کنند که بر احترام، مراقبت و انصاف متمرکز باشد تا از استثمار مردم و آسیب رساندن به رفاه آنها جلوگیری شود.
منبع: theconversation